امشب

امشب یک پروژه سنگین رو گرفتم برای طراحی ... ! چون مدرسه هام داره باز می شه باید ام پی تری این کارو امشب تموم کنم ... ! 


ولی قبل از اینکه شروع کنم گفتم یک آپ کنم ... ! 


داشتم شروع می کردم یهو یاد ِ اون روزایی افتادم که صبح تا آخر شب می نشستم پشت سیستم و طراحی می کردم ! هر چند ساعت یک بار تو یاهو پی ام می دادی ! خسته نباشی ! من واقعآ برای شندین دوباره این جمله از پشت سیستم پا نمی شدم ! 


ولی الان !؟ به چه عشقی کار کنم !؟ به چه عشقی ؟! کی بیاد بگه خسته نباشید ؟! 


کی می گه بسته خسته شدی  ، پاشو شام بریم بیرون !؟ 


لعنتی 

امشب

تو خیلی وقته رفتی و غمت تنهاترم کرده
تموم زندگیم سرده 
میون خواب و بیداری با عشقت قصه می ساختم
خودم رو بدجوری باختم
نه جاده ها جلوم میرن نه راهی هست که برگردم
تموم راهو تو چشمات به مقصد فکر می کردم
به روزایی که از دست رفت به تنهایی بی مرزم
یه روز آواره ی بادم یه روزم سخت می لرزم
یه روز می ترسم از بودن یه روز می خوام پیشت باشم
یه روز میگم دیگه بسه باید از خواب تو پا شم
ببینم هر چی هست و نیست ببینم چی رو رد کردم
نبودی چی سرم اومد ببینم به کی بد کردم

دلم بدجور پره اما نگاهم خالی از حست
چه تلخه آخر قصه
گذشتم از همه دنیا تو چشم تو سفر کردم
با تنهاییم سر کردم
تو رو باور کنم یا نه تویی که دور و نزدیکی
امید من به عشق تو یه تیره توی تاریکی
نمی دونم چطور باید تو رو اینجا نگه دارم
به هر در می زنم بسته ست یه عمره پشت دیوارم
ازت هیچی نمی دونم غریبی مثل احساسم
می ترسم از نگات انگار تو رو اصلا نمی شناسم
هنوز دستام می لرزه هنوز چشمام غمگینه

تو رفتی و مه جاده مثه یه خواب سنگینه


این رو تایپ کردم یهو صفحه کلیدم خیس شد ! 

هی !

سرگردونم سرگردون 


هر لحظه فک می کنم پیشمی ولی ... ! 


خیال باطلی بیش نیست ..! 

آی لاو ایت :دی

وقتی از تو دورم 

خواب واسه من می بیره 

دلم میونه سینه پرنده ای اسیره 

هزارُ یک حرف تو دلم برات نگفته دارم 

وقتی نگام بهت می افته زبونم می گیره 

وقتی که از تو دورم یک سال هر دو روزم 

به دل می گم شب تا سحر یادش نکن دوباره 

دلم می گه دیوونه اشم دوسش دارم هنوزم 


خب بقیش 


گل های شادی رو ز قلبم نچین 

شعله ی عشق رو توی چشمام ببین 

ببین که از تب عشق دارم آب می شم آسون 

توی دستای گرمت منم برف زمستون 

به من نخند عزیزم پریشونم پریشونم 


بازم ادامه داره 


آه می ترسم 

شبی طوفان شود 

ساحل امید من ویران شود 

امید من ...... ! 

گر ز دریا قطره ای ام کم شود مرغ طوفان سینه اش پر غم شود 

ای دلـــــــــــــــــم دریای پاک و روشن است 

مرغ بو تیمار این دریا منم   


 خوب بود !؟ 

.. ! دل نوشته ها م

هرچی به ذهنم می آید  می نویسم ! بدون اینکه چرک نویس کنم ! 


-----------------------------------


در اتاقی به مساحت 15-16 متر نشسته ام ، صدا های زیادی به گوشم می رسد .. ! 

صدای تیک تاک ساعت ، صدای موزیک با صدای کم از اسپیکر های پشت سرم ! 

صدای بارون که داره به زمین می خوره 

صدای تلویزیون 

این ها همه به کنار ! صدای قلبم ! 

صدای شکستن قلبم ! 

قلبی که تو باعث شکستنش شدی ! 

صدایی که تا به حال نشنیده بودم ! 

صدایی عجیب ... ! 

صدایی که باعث شد تمام وجودم بلرزد ! 


---------------------------------


دیگه نمی تونم ادامش بدم  ... !