امشب یک پروژه سنگین رو گرفتم برای طراحی ... ! چون مدرسه هام داره باز می شه باید ام پی تری این کارو امشب تموم کنم ... !
ولی قبل از اینکه شروع کنم گفتم یک آپ کنم ... !
داشتم شروع می کردم یهو یاد ِ اون روزایی افتادم که صبح تا آخر شب می نشستم پشت سیستم و طراحی می کردم ! هر چند ساعت یک بار تو یاهو پی ام می دادی ! خسته نباشی ! من واقعآ برای شندین دوباره این جمله از پشت سیستم پا نمی شدم !
ولی الان !؟ به چه عشقی کار کنم !؟ به چه عشقی ؟! کی بیاد بگه خسته نباشید ؟!
کی می گه بسته خسته شدی ، پاشو شام بریم بیرون !؟
لعنتی
تو رفتی و مه جاده مثه یه خواب سنگینه
این رو تایپ کردم یهو صفحه کلیدم خیس شد !
وقتی از تو دورم
خواب واسه من می بیره
دلم میونه سینه پرنده ای اسیره
هزارُ یک حرف تو دلم برات نگفته دارم
وقتی نگام بهت می افته زبونم می گیره
وقتی که از تو دورم یک سال هر دو روزم
به دل می گم شب تا سحر یادش نکن دوباره
دلم می گه دیوونه اشم دوسش دارم هنوزم
خب بقیش
گل های شادی رو ز قلبم نچین
شعله ی عشق رو توی چشمام ببین
ببین که از تب عشق دارم آب می شم آسون
توی دستای گرمت منم برف زمستون
به من نخند عزیزم پریشونم پریشونم
بازم ادامه داره
آه می ترسم
شبی طوفان شود
ساحل امید من ویران شود
امید من ...... !
گر ز دریا قطره ای ام کم شود مرغ طوفان سینه اش پر غم شود
ای دلـــــــــــــــــم دریای پاک و روشن است
مرغ بو تیمار این دریا منم
خوب بود !؟
هرچی به ذهنم می آید می نویسم ! بدون اینکه چرک نویس کنم !
-----------------------------------
در اتاقی به مساحت 15-16 متر نشسته ام ، صدا های زیادی به گوشم می رسد .. !
صدای تیک تاک ساعت ، صدای موزیک با صدای کم از اسپیکر های پشت سرم !
صدای بارون که داره به زمین می خوره
صدای تلویزیون
این ها همه به کنار ! صدای قلبم !
صدای شکستن قلبم !
قلبی که تو باعث شکستنش شدی !
صدایی که تا به حال نشنیده بودم !
صدایی عجیب ... !
صدایی که باعث شد تمام وجودم بلرزد !
---------------------------------
دیگه نمی تونم ادامش بدم ... !